ازدواج پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و حضرت خدیجه سلاماللهعلیها
دور شدم از این و آن با خودم آشنا شدم آینه در حجاز بود عـاشق مصطفی شدم سرمه نمیبرم به چین، قند و شكر نمیخرم نقره و زر نخواستم، صاحب كیمیا شدم بار شـتر گـذاشتم، وقف تو هرچه داشتم دانۀ عـشق كـاشتم، در قـفـست رها شدم با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه است با تو پُر از قصیدهام، با تو غزل سرا شدم ای كه ملول میشوی از نفـس فرشتهها بـاور من نـمیشود، هـمـنـفس خـدا شدم سفرۀ دل برای من باز كن، آیهای بخوان حرف بزن كه مَحـرمِ زمزمۀ حـرا شدم قـطـرۀ من فـرات شد، ذرهام آفـتـاب شد پـیـش تو سـیـدالـبـشر! سـیـدةالـنـسا شدم پشت سرت من و علی قامت عشق بستهایم تو همه مـقـتدا شدی من هـمه اقـتدا شدم من به تو دست یاعلی دادهام از صمیم دل مرگ جدام كرده است از تو اگر جدا شدم |